هفت گفتار درباره ترجمه – دکتر کورش صفوی (گفتار پنجم)

,

هفت گفتار درباره ترجمه – دکتر کورش صفوی (گفتار پنجم)

گفتار پنجم: نماد شناسی در ترجمه

هفت گفتار درباره ترجمه - دکتر کورش صفوی (گفتار پنجم)تصور کنید روزی دستگاهی در اختیارمان باشد که بتواند متنی را ترجمه کند یا نوشته ای را به هر زبانی که بخواهیم برگرداند. در چند دهه اخیر، بسیاری از بزرگان زبانشناسی، ریاضیات و علم رایانه سعی بر آن داشته اند تا آرزوی انسان قرن بیستم را بر آورند، اما با موفقیت کامل هنوز فاصله بسیار است. در مقابل افرادی هم وجود دارند که دو زبانه اند و ترجمه از یک زبان به زبانی دیگر را بسیار ساده می بینند. مطالعه دو زبانگی بهر حال مالامال از پیچیدگی و مشکلات است. بخش اعظم اطلاعات ما از مساله دو زبانگی، محدود به مشاهدات زبانشناسان و مردم شناسانی است که به نقاط گوناگون جهان سفر کرده اند و با مشکل ترجمه مطلبی از زبان بومی ناحیه به زبان خود و یا بر عکس رو به رو شده اند. مترجمینی نیز وجود دارند که پیچیدگی یا عدم امکان ترجمه قطعه شعری را بیان داشته اند.

شاید بهتر باشد بحث خود را با این پرسش آغاز کنیم که چرا هنوز پیشرفتی ارزنده در ساخت ماشین ترجمه بدست نیامده است و آنچه امروز با این بر چسب در دنیا مطرح است بیشتر به یک فرهنگ لغت خودکار شباهت دارد. بسیاری بر این باورند که زبان مجموعه ای از تعدادی محدود واژه و قواعدی است که این واژه ها را در کنار هم می گذارد و یک مترجم یا ماشین ترجمه با داشتن دو فرهنگ لغت و دانستن دو زبان، قادر به برگردان متنی از یک زبان به زبان دیگر خواهد بود. ساخت نخستین ماشینهای ترجمه نیز بر همین مبنا استوار بوده است و بدین ترتیب حتما جمله انگلیسی It’s raining cats and dogs از طریق ماشین بصورت «سگ و گربه می بارد» ترجمه شده است! زیرا این دستگاه تنها می تواند در چهارچوب ترجمه واژه ای یا در نهایت، ترجمه دستوری عمل کند و هیچگاه پا فراتر از این نخواهد گذارد.

یکی از دلایلی که استفاده صرف از فرهنگ لغت و دستور زبان را برای ارائه ترجمه ای مطلوب نا موفق می سازد، این است که بسیاری از واژه ها و ساختهای دستوری زبان دارای معانی گوناگونند و ترجمه آنها مستلزم درک بافت زبانی خاصی است که مطرح می شود. برای نمونه دو صورت «قلعه» و «دژ» در فارسی به یک معنی اند ولی در بازی شطرنج تنها واژه نخست بکار می رود و مهره ای نیز که در انگلیسی Queen نامیده می شود، در فارسی «وزیر» ترجمه می شود و نه «ملکه». بدین ترتیب نخستین نتیجه ای که گرفته می شود این است که مترجم باید به موضوع مورد ترجمه احاطه داشته باشد؛ ولی مساله پیچیده تر است، زیرا قرار دادهای زبانی با دیگر نشانه های قراردادی مورد استفاده انسان، تفاوتهایی ژرف دارد. به عنوان مثال، آنچه در انگلیسی blue نامیده می شود، براحتی به زبان ژاپنی قابل برگردان نیست، زیرا با آنچه که برای ژاپنی آبی است تفاوت دارد.

در نهایت به این نتیجه می رسیم که برای ترجمه هر واژه در بافت کاربردیش، معادل ویژه ای بیابیم و باید اذعان داشت که قرار دادن معادلی مناسب برای واژه ای خاص رابطه مستقیم با دانش ما از محیط مورد بحث دارد.

باید پذیرفت که برخی از زبانها برای طرح بعضی مسایل خاص از واژگانی غنی تر و ساختی مناسبتر بر خوردارند. در مورد دو زبانه ها تا کنون معدود پژوهشهایی انجام شده است که آیا اینگونه افراد به هنگام کاربرد یکی از این دو زبان، تفکر یا احساسی متفاوت از خود بروز می دهند یا نه.

اگر بر این باور باشیم که هر زبان دارای دستوری چهار همنه ای است و این قواعد را با عناوینی چون قواعد آوایی، قواعد نحوی، قواعد معنایی و قواعد کاربردی مشخص سازیم، برای ترجمه جمله ای چون I will buy a chair و بدست دادن جمله «یک صندلی خواهم خرید» تنها از قواعد آوایی، نحوی و معنایی زبان مقصد استفاده می شود. بنابراین ماشین ترجمه تا این مرحله همانند انسان عمل می کند، لیک انسان از این مرحله پا فراتر می نهد. پس از ترجمه های واژه ای و دستوری، مترجم با استفاده از قواعد کاربردی خود که شامل قواعد تشخیص موقعیت و درک مقال[۲] است، متن زبان مبدا را به محک چگونگی ایجاد ارتباط می گذارد. وی به کمک قواعد کاربردی سبک متن را باز می شناسد؛ موقعیت زمانی، و مکانی و فرهنگی موضوع را تشخیص می دهد و پس از گذر از این مرحله، ترجمه ای معنایی از متن زبان مبدا بدست می دهد.

گذر از ترجمه دستوری به ترجمه معنایی، مستلزم آن است که اطلاعات کاربردی به ماشین ترجمه داده شود و این امر به قول زبانشناسان معاصر دست کم هنوز امکان پذیر نیست. ولی کنار گذاردن معنی کاربردی و در نهایت، قواعد کاربردی از زبانشناسی صرفا بدلیل آنکه، امکان چنین بررسی گسترده ای وجود ندارد، در ترجمه پذیرفتنی نیست چرا که مترجم از این قواعد استفاده می کند.

قواعد کاربردی مجموعه نمادهایی است که به عنوان اطلاعات تکمیلی در ترجمه مطرحند. برای مثال می توان عبارت to win a congregation را بدون توجه به نمادهای ارتباطی، بصورت «میان مردم نفوذ مذهبی یافتن» ترجمه کرد و تنها با توجه به نمادها، بصورت درست «به پیش نمازی رسیدن» باز گردانده می شود.

بنابراین شاید بهتر باشد، تعاریفی را که در مورد مترجم، مطرح می شود، بصورتی جدید مطرح کرد. «مترجم فردی است که پیامی را از زبانی بیگانه، با توجه به نمادها ی موجود، به زبانی که بدان آشنایی دارد، باز می گرداند».

۱٫ این مقاله برای نخستین بار در «فصلنامه مترجم» ش ۵، پاییز ۱۳۷۶ به چاپ رسیده است.

[۲] . discourse

1 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *